در حقیقت در ابتدا قصد داشتم تمام این پست را در قالب یک پاراگراف بلند بنویسم تا خواننده بهتر با مقصودم آشنا شود؛ با این حال گمان کردم در چنین شرایطی هیچ کس، حتی علاقمندان مطلب نیز حاضر نمی شوند آنرا به اشتراک بگذارند؛

گوگل نرخ برگشتی را چنین تعریف می‌کند: “درصد بازدیدهایی که تنها از یک صفحه انجام می‌شود و بدون ادامه یافتن به صفحات دیگر تمام می‌شود”. به بیانی دیگر زمانی که بازدید کننده تنها از یک صفحه از وب سایت شما بازدید می‌کند و بدون دیدن صفحات دیگر وب سایت مربوطه را ترک می‌کند. این عمل به ضرر سایت شما تمام می‌شود.

فرض کنید وارد ابزار GA تان شده‌اید و در کمال تعجب می‌بینید در ترافیک ورودی به سایت افزایش یا کاهش قابل‌توجهی رخ‌داده، در چنین شرایطی احتمالاً رئیستان درباره موضوع توضیح می‌خواهد و شما هم دربه‌در دنبال علت می‌گردید. درصورتی‌که بتوانید داده‌های GA را دقیق‌تر تحلیل کنید، اوضاعتان واقعاً بهتر می‌شود! در این صورت می‌توانید

معمولاً به هنگام ساخت صفحات وب تمرکزمان را کاملاً به المان‌های مختلف صفحه، مثلاً تصاویر، رنگ‌ها، فونت‌ها و … منعطف می‌کنیم؛ اما آن بخش از طراحی که بیشترین تأثیر را بر روی کاربر می‌گذارد، بخش نامرئی صفحه است: فضای سفید یا نگاتیو بین المان‌ها. متأسفانه اکثر طراحان وب (حتی مشتریان پروژه‌ها) تصور می‌کنند فضاهای سفید خالی هستند و باید به

بهینه‌سازی آمار تبدیل (CRO)، مخصوصاً اگر در این حوزه مبتدی باشید آن‌قدر که به نظر می‌رسد هم ساده نیست. اصلی‌ترین مشکل در مسیر CRO این است که باید بدانیم از کجا شروع کنیم و چه چیزی را تست کنیم. در ادامه سعی داریم موضوع دوم را تحلیل کنیم. اما نکته اساسی این است که اجرای تست‌های تصادفی و بی‌هدف معمولاً نتیجه معکوس دارد؛ اگر زمان و هزینه قابل‌توجهی برای نرم‌افزارها، کارمندان و مشاوران پروژه صرف کنیم و فاکتورهایی را تست کنیم که نمی‌توانند به‌اندازه کافی سودآوری داشته باشند